اگه قصر شاهی تو واسه من جائی نداره / کلبه خاکی قلبم قابل تورو نداره . . .
.
.
.
به خدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخه ام چید
شعله آه شدم صد افسوس ? که دلم باز به دلدار نرسید . . .
.
.
.
ما طعم شیرین یافتن را در طعم تلخ از دست دادن یافتیم
و در این میان سهم ما تنها یک یادت به خیر ساده بود . . .
.
.
.
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت / با شب بنشین که آفتاب از کوی تو گریخت . . .
.
.
.
ماکه گفتیم مال یاریم غیر دل چیزی نداریم / بی شما خزون سردیم ? با شما ته بهاریم
.
.
.
بی بهانه برای کسی مینویسم که وجودم به وجود او وابسته است و بی او تنها ترینم . . .
.
.
.
اگه قصر شاهی تو واسه من جائی نداره / کلبه خاکی قلبم قابل تورو نداره . . .
.
.
.
مرا عهدیست با ماهی که آن ماه از آن من باشد / مرا قولی است با جانان
که جانان ? جان من باشد . . .
.
.
.
مثل باران چشمهایت دیدنی است ? شهر خاموش نگاهت دیدنی است
زندگانی معنی لبخند توست ? خنده هایت بی نهایت دیدنی است . . .
.
.
.
دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد . . .
.
.
.
زندگی پژمردن یک برگ نیست ? فرض کن ? مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست ? با این همه مصیبت ها صبوری هم
از عشق و محبت نیست . . .
.
.
.
تو این سکوت بی کسی صدای دلدار و ببین / تو این شبا تو رویاها چهره عاشق رو ببین
وقتی دلت تنگه براش بغض چشاتو میگیره / تو لحظه های عاشقی نم نم بارون رو ببین
.
.
.
هر شب که انتظار تو را می برم به روز
شرمنده که بی تو نفس میکشم هنوز . . .
.
.
.
تو این دو روز زندگی شبیه من فراوونه / یه لحظه چشماتو ببند گذشتن از من آسونه
.
.
.
تو اگر پائیز زردی ? واسه من بهار سبزی
تو اگر هوای سردی واسه من همیشه گرمی
تو اگه ابر سیاهی واسه من ابر بهاری
تو اگه دشت گناهی واسه من یه بی گناهی
تو اگه غرق نیازی ? واسه من یه بی نیازی
تو اگه رفیق راهی ? واسه من یه تکیه گاهی . . .
.
.
.
کاش میشد عشق را آغاز کرد / با هزاران گل یاس آن را ناز کرد
کاش میشد شیشه غم را شکست / دل به دست آورد نه اینکه دل شکست . . .
.
.
.
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / یه که گویم که تو باران زمستان منی . . .
.
.
.
عاشقان همه نام و نشانی دارند / آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم . . .
.
.
.
آخرین حرف دلم : عشق هرگز نمیمیرد مگر اینکه عشاق بی وفا باشند . . .
.
.
.
قاصدک ? حرف دلم را تو فقط میدانی / نامه عاشقی ام را تو فقط میخوانی
قاصدک همه رفتند هیچ کس با من نیست /تو بگو باز چرا با من می مانی . . .
.
.
.
برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد / ای گل ناز بهاری آرزویت میکنم
دوستت دارم ولی من با تمام غصه ها / خویش را قربانی یک تار مویت میکنم . . .
.
.
.
در ساحل محبت کلمه ای که لایق تو باشد نیافتم ? فقط میتوانم بگویم دوستت دارم . . .
.
.
.
گوشه قلب قشنگت اگر من نباشم غمی نیست
تو منو رندونی کردی عاشقی جرم کمی نیست . . .
.
.
.
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما ? دل شوریده و دیوانه خویش . . .
.
.
.
چرا روی نقاشی ها بی خودی سایه میزنی
این همه حرف خوب داریم ? حرف گلایه میزنی
اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو
چرا با حرفات و نگاهت بهم کنایه میزنی ؟
.
.
.
اگه به زور روزگار از زندگیت میرم کنار
میرم که ثابت بکنم عاشقتم دیوونه وار . . .
.
.
.
آدم های زیادی اشک هامو دیدن اما تنها کسی که اشکامو پاک کرد تو بودی . . .
.
.
.
سلام خوبی ؟ یه سوال داشتم
تو دل منو ندیدی ؟ آخه از وقتی اومد دنبال تو دیگه بر نگشت !
.
.
.
من بگم دوستت دارم با چه رقم یا عددی / تو که بی نهایتی قشنگ تر از من بلدی !
.
.
.
آهو اگر چشم تو بیند ز چرا می افتد
تو هم اینقدر نخور جانا غم دنیا که سر و کار همه آخر به خدا می افتد . . .
.
.
.
چشمات واسم یه دنیاست ? دلم بی تو کویره
خندت اگه نباشه ذلم خیلی فقیره . . .
.
.
.
مهربانی را قسمت کنیم ? من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق ? دستهایش تا خدا هم میرسد . . .
.
.
.
گویند زیارت نه به همت است نه به قسمت ? به دعوت است
پس ای گروه دعوت شده ما را نزد پروردگارتان یاد کنید . . .
.
.
وای بر اسیری کز یاد رفته باشد / در دام مانده باشد صیاد رفته باشد . .
کسانی که دچار شکست عشقی شده اند بخوانند!
1 – اگر لازم است، گریه کنید
2 – عصبانی باشید
3 – دلایل به هم خوردن ازدواج تان را بررسی کنید
4 – زمان به عقب باز نمی گردد
5 – درک کنید که تغییرات بزرگ به زمان نیاز دارند
6 – از دوستان خود کمک بگیرید
7 – عجله نکنید
8 – تعمیم ندهید
9 – از زندگی لذت ببرید
?
دوست داشتن از زبان دکتر شریعتی
دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد ، کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری ، اما کسی که تو دوستش می داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هر گز به هم نمی رسند و این رنج است.
: آن کس را که دوست دارید آزاد بگذارید
اگر متعلق به تو باشد به پیش تو باز می گردد
و گرنه از اول هم برای تو نبوده است..................
عکسی از بهنوش بختیاری که استقلالی ها حق دیدنش رو ندارند
شرح زیادی لازم نیست. بهنوش بختیاری از جمله هنرمندانیست که پرسپولیسی بودنش شهره خاص و عام است. می بینیم که این هنرمند محبوب چطور پرسپولیسی بودنش را فریاد می زند.
شعرهایی که برایت می نویسم
چاپ نمیکنم
نمی فروشم
میگذارم در کوزه…
شرابی شود چند ساله
به وقت دلتنگی
بنوشیشان…
اصلی ترین دلیل فوت ناگهانی «ناصر عبداللهی» چه بود؟
اگر می خواهید یک بار برای همیشه ماجرای فوت ناگهانی ناصر در 37 سالگی اش را بدانید ، متن زیر رابه دقت بخوانید. متنی که هرگز و هیچوقت هیچ رسانه ای نتوانست و جرات اش را نداشت آنرا منتشر کند تا واقعیت فوت «ناصر عبداللهی» همیشه مخفی بماند اما امروز این متن را اینجا برای اولین بار منتشر می کنم تا آنهایی که برایشان هنوز این اتفاق یک داستان مشکوک است، برای همیشه از این راز مطلع شوند:
«هفت سال پیش همسر ناصر عبداللهی، بعد از یک جر و بحث مختصر با وی، به حالت قهر به منزل پدری اش میرود. ظهر همان روز ناصر برای بازگرداندن همسرش، سراغش می رود. مدت هاست که بین خانواده همسر وی و ناصر بحث هایی در مورد دلایل اجرای قطعه «یا فاطمه» رخ داده و داییهای همسر وی به شدت از این موضوع عصبانیاند.
ظهر همان روز ناصر که برای بازگزداندن همسرش به محله پدر همسرش می رود، گویی وارد کارزاری شده که افراطیون منتظرش بودند و به سرکردگی دائی های همسرش و وهابی ها و افراطیون مذهبی، مورد حمله قرار می گیرد و به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.

بعد از این درگیری شدید، پیکر خون آلود ناصر به منزلش برده می شود و در حیاط خانه و روی تخت رها می شود. پسر خانواده بعد از چند ساعت و بدون اطلاع از ماوقع به خانه می آید و با تصور خواب بودن پدر، توجهی به وی نمی کند. صدای خِر خِر پدر پس از دقایقی توجه پسرش را جلب می کند. تا به سمت پدرش برود و با برگزداندن پدر به سمت خودش، متوجه آثار ضرب و شتم روی صورت پدر می شود. از پدر داستان را می پرسد و ناصر در جواب می گوید که از جایی سقوط کرده و مشکلی نیست. به اصرار پسر به حمام برده می شود تا آثار ضرب و شتم و چهره خون آلود پدر شسته شود ولی به دلیل ضعف عمومی از حال می رود.
از همان روز جدال 27 روزه ناصر عبداللهی با مرگ در بیمارستان های بندر و تهران آغاز می شود و این جدال سرانجام در روز 29 آذر به مرگ مغزی وی و سپس فوت او منجر می شود.»
خانواده عبدالهی به دلیل تفکرات بومی و برخی محدودیتها از بازگویی این ماجرا تا همیشه منع میشود. احسان علیخانی دو سال بعد در سالروز فوت این خواننده در برج میلاد با گفتن برخی جملات حاشیههای فراوانی را در رسانه ها باعث شد تا گمانه زنی ها بیشتر و بیشتر شوند:
«نزدیک یک سال است که فهمیدهایم او {ناصر} به قتل رسیده است در صورتی که این موضوع مطرح نشده بود. همیشه دوست داشتیم این موضوع را بگوییم. صحبت کردن از علی (ع) ساده است، اما ناصر عبدالهی در جایی از امیرالمومنین صحبت کرد که سخت بود.»

بعد از مرگ ناصر عبداللهی و در مزاسم سومین سالگرد او نیز مجری مراسم ادعا کرده بود ناصر عبداللهی به قتل رسیده است.
پیش از این نیز محمدعلی چاووشی رئیس موسسه «مشکات» و رئیس اسبق صنف تولیدات محصولات شنیداری در گفت و گویی با تأییر این ادعا گفته بود: "من از آقای دکتر امیدوار رضایی، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خواهش کردم (چون ایشان فوق تخصص مغز و اعصاب هستند) که تشریف بیاورند که شاید بتوانند این جوان را از مرگ نجات بدهند. ایشان تشریف آوردند. معاینه کردند، مدارک و پرونده پزشکی را دیدند به من گفتند فلانی اینی که گفتند ایشان مسموم شده، ایشان مواد مخدر مصرف کرده مطلقا در پرونده ایشون وجود نداره. ایشون ضربه خورده. این صدمه که مغز ایشون پیدا کرده به دلیل اصابت ضربهای است. این آثار کبودی که در صورت وی در عکسها مشخص است به همین دلیل است. من هم با توجه به نظر یک متخصص پزشکی وقتی گفتند ناصر رو زدند از اقوام پیرامون ایشان سوال کردم که مگه کسی ایشون رو زده؟ گفتند بله و ماجرایش هم مفصل است. گفتم چرا؟ گقتند به خاطر همین تغییرات فکری و عقیدتی که پیدا کرده بود خیلیها از دستش ناراحت بودند".

همچنین نسرین عبداللهی دختر ناصر عبداللهی نیز دو سال پیش در گفتگویی، نظر پزشکی قانونی در خصوص مرگ پدرش را "شکستگی جمجمه" بیان کرده بود.
اگر این موضوع واقعیت داشته باشد میتوان مرگ ناصر عبداللهی را شهادت به حساب آورد و در صورت تأیید قطعی این موضوع، میتوان لقب شهید را برازنده خواننده قطعه "یا فاطمه" دانست.

گفتنی است ناصر عبداللهی در 29 آذر 1385 در بیمارستان هاشمینژاد تهران درگذشت و در زادگاهش، بندرعباس به خاک سپرده شد.







.: Weblog Themes By Pichak :.