صدایاب - سوسا وب تولز
اردیبهشت 92 - سلطان شادمهرعقیلی...احسان عطارتبادکان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/2/28 | 12:2 صبح | نویسنده : احسان عطارتبادکان

 

بـُــغـضـــ هــای بـی آشـیــــانــه را

بـــه لـــبخـَــنـدهــــای نــــاشـیـــــانــه..!

.

 

.

 

هیچ چیز بیشتر و بدتر از این مغز استخوان آدمو نمی سوزونه
که اطرافیانت بهت بگن که اگه دوستت داشت نمیرفت

 

.

.

 

فرق زیادی بین ما نیست

تو از درد میگویی
و مــن

 

 

.

.

 

آزارم میدهد،
فکر اینکه نیستی و نخواهی بود،
ولی یادت و فکرت در خاطرم همواره هست . . .

.

.

 

 

من که در این جمع گذشتم از هر چه آرزوست
دست غم دیگر چه میخواهد از تن تنهای من ؟!

.

.

شمعی روشن کردم
حوالی ِ همیــــن روزها،
که زودتـــــر بیایــــی،
میگـــــویند؛
دعـــــایٍ دیوانــــگان هم،
مستــــجاب میشود…

 

 

.

.

 

 

شب عشق است و هر کس دست یار خویش می بوسد ،
غریبم ، بی کسم ، من دست غم ، غم دست من بوسد . . .

 

 

.

.

آرزویش برای من ، شیرینیش برای دیگری …
این است سهم من زندگی !

.

.

 

 

 

مرگ انسان زمانی ست که
نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد
و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن !

 

 

.

.

 

 

برای بعضـــی دردهـا نــه میتوان گریــــــه کَــرد نـه میتوان فریــــــاد زد
برای بعضـــی دردها فقـــط میتوان نگــــاه کَرد و بی صـــــدا شکست …

 

 

.

.

پشت این بغض، ‌بیدی نشسته، که خیال میکرد با این بادها نمیلرزه . . .

.

.

 

 

چه شغل عجیبی !‏
شروع هفته تو را می‌بینم
باقی هفته
به خاموش کردن خود در اتاقم مشغولم

.

.

 

 

سفر از چشم‌های تو محال بود که ممکن شد مرگ که دیگر محال نیست

 

بی تو مدتـهاستــ کــه کــوچــانــــده ام






  • paper | پرشین بلاگ | ایران بلاگ