تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/8/27 | 5:43 عصر | نویسنده : احسان عطارتبادکان
یکی هست، که امشب یه ملت واسه اون میخونن ولی اون خوابه
نمیخوایم بدونه واسه اونه که قلب ما این همه بیتابه
یه تابوت، یه مشت خاک که الان شده همدم این دل دیوونه
یه چشمی که خیسه پر از اشکه و کسی دیگه اونه نمیبینه
یه روز همینجا، صبح یه جمعه، یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتیم، آخه نخواستیم روحشو غصه بگیره
گریه میکردیم وقتی که میرفت، میدونستیم که آرومه
چشاشو بسته، دیگه نمیشه واسه این دل بخونه
یکی هست تو قلبم که امشب واسه اون مینویسم و اون خوابه
یه قلبی که امشب زیر خرمنی از خاکه.....
.: Weblog Themes By Pichak :.