صدایاب - سوسا وب تولز
گفتوگو با خواننده قدیمی جواد یساری+عکس - سلطان شادمهرعقیلی...احسان عطارتبادکان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 92/3/5 | 10:12 عصر | نویسنده : احسان عطارتبادکان

سال‌هاست از جواد یساری تنها یک نام باقی مانده. به جز برخی اجراها در خارج از ایران، تصور همگانی درباره‌اش خیلی روشن و دقیق نیست. بسیاری فکر می‌کنند جلای‌وطن کرده؛ برخی هم به آهنگ‌هایی که سال‌ها پیش خوانده، دل خوش کرده‌اند. 

 
یساری اما همچنان نفس می‌کشد؛ در جوار بازار کهنسال تهران. او یک پدیده است؛ پدیده موسیقی «کوچه‌بازاری» یا «مردمی». یساری در یکی از نقاط مرکزی تهران، در مجاورت بازار، پذیرایمان می‌شود تا از حال‌وروز این روزها و گذشته‌اش بگوید. قبل از انجام گفت‌وگو صفحاتی از مجله‌ای خارجی را نشانمان می‌دهد که او را خواننده افسانه‌های بازار تهران معرفی کرده است.
 
گفت‌وگو با خواننده قدیمی جواد یساری+عکس
 
آهنگ‌های شما هنوز مخاطب دارد. این برایتان عجیب نیست؟
 
چرا باید عجیب باشد؟
 
از این نظر که بیش از سه‌دهه است آهنگی نخوانده و آلبومی منتشر نکرده‌اید…
 
من از همان اولین آهنگی که خواندم معروف شدم. اولین آهنگم «پول سیاه» نام داشت. شعر آن را «سعید مهناویان» سروده بود که استاد بزرگی است. داود مقامی و علی نظری را ایشان کشف کرد. آخرین آهنگم هم «سپیده‌دم» بود. آن زمان سالی یک کاست ضبط می‌کردم. یک آهنگم هم در قالب «صفحه» منتشر شد. من کلا پنج‌سال خواننده بودم و پنج‌کاست ضبط کردم که همه‌شان موردپسند واقع شد و بعد از انقلاب هم هرآهنگی که خواندم تکراری بود. بعد از انقلاب احساس می‌کردم فضا بهتر شده و می‌توانم کار کنم، اما این‌طور نشد. کارهایی هم ارایه کردم که مورد پسند من نبود اما به این دلیل این کارها را ارایه کردم تا نامم از یاد نرود.
 
چه شد وارد عرصه خوانندگی شدید؟
 
من کشتی می‌گرفتم ولی چون پایم مشکل داشت این کار را ادامه ندادم؛ اگرچه در حد رزرو تیم ملی بودم. در باشگاه‌های فولاد، فردوسی، تهران میدان شاپور کشتی می‌گرفتم. بعد از آن غزل‌خوانی می‌کردم. همراه «حسن شهرستانی» هم در یک فیلم خوانده بودم. به این ترتیب وارد کار موسیقی شدم و «پول سیاه» را خواندم. چون از کشتی کناره‌گیری کرده بودم برای خوانندگی آمادگی داشتم. البته همه این قضایا با شوخی جدی شد. مثلا آن اوایل از من می‌خواستند ترانه‌های دیگران را بخوانم و مورد تشویق واقع می‌شدم. هیچ وقت خودم یا دیگران فکر نمی‌کردیم که روزی خواننده شوم.
 
پس شما به‌طور حرفه‌ای فقط پنج‌سال خواننده بودید؟
 
بله، سالی یک کاست ضبط می‌کردم که آخرین آن «سپیده‌دم» بود که جاودانه شد و هنوز هم مردم این آهنگ را مانند دیگر آهنگ‌هایم از جمله صبر ایوب، بچه‌ها، مادر، مناجات، راه خطا و… گوش می‌کنند.
 
 قبل از خوانندگی چه می‌کردید؟
 
من طره‌بازی هم بلد بودم و در همان زمان یک نفر دنبالم آمد که خوانندگی کنم. اولین‌شان «علی نوع‌دوست» بود و بعد هم آقای بدر. البته آهنگ‌‌هایی هم بود که نشد بخوانم. بعد دوباره غزل‌خوانی کردم تا اینکه استاد مهناویان صدای من را پیدا کرد. استاد «امیر شاملو» هم کمک زیادی به من کرد و احمد معینی-که آهنگساز بسیار پرفکری است – از همان موقع هر آهنگی برای من ساخت معروف شد.
 
آهنگ‌‌های شما مشکل خاصی ندارد. مانند بعضی از خواننده‌ها هم مهاجرت نکردید. چرا سکوت کرده‌اید و در عُزلت زندگی می‌کنید؟
 
چون عاشق ایرانم. با اینکه یکی از فرزندانم 28 ساله است و در بلژیک زندگی می‌کند و به راحتی می‌توانم به آنجا بروم و زندگی کنم، اما من اهل تهران و ایرانم.
 
 چطور همچنان شغلتان را در محله شاپور حفظ‌ کرده‌اید؟
 
من در بازارچه قوام به دنیا آمده‌ام و روحیه خاصی دارم. من یکه‌پرستی را خیلی دوست دارم.
 
روزگار خیلی تغییر کرده. از آن زمان که آهنگ‌های شما دهان به دهان می‌چرخید زیاد گذشته. ذایقه‌های جدیدی در موسیقی به وجود آمده. با گذشت این همه سال چه تغییری در درونتان اتفاق افتاده است؟
 
شماری از شاعران ما که درددل مردم را می‌سرودند فوت کرده و یک عده هم دیگر کشش کار کردن ندارند. من هنوز همان یساری قدیمم؛ اما امکان خواندن نیست. اگر بخواهم یک CD ضبط و منتشر کنم حدود 80 میلیون هزینه در بردارد که توان این کار را ندارم و برگشت مالی هم ندارد.
 
گفت‌وگو با خواننده قدیمی جواد یساری+عکس
 
بحث مسایل مالی یک جنبه قضیه است. مشکل دیگر دریافت مجوزهای لازم است.
 
اگر وزارت ارشاد به من اجازه می‌داد، ممکن بود فقط مخارج CDها پرداخت شود و به خود من پولی ندهند و نام من همچنان پررنگ بماند. قبلا خیلی سعی می‌کردم اشعار خانوادگی بخوانم تا همه بتوانند گوش کنند. در مواردی استاد مهناویان این کار را انجام می‌دادند و در مواردی هم خودم سوژه می‌‌دادم.
 
مثلا در مورد صبر ایوب؟
 
اشعاری که من می‌خوانم خیلی شاد است؛ اما باید به محتوای شعر هم گوش کرد.
 
در صدای شما همیشه حُزن وجود دارد…
 
این سبک متعلق به خودم است.
 
این سبک را از کجا آورده‌اید؟
 
از خودم ساخته‌ام. آقای شهرستانی سبکی می‌خواند که شما در زمان گوش‌کردن بی‌اختیار سیگار می‌کشیدید، اما من خواستم سبکی بخوانم که به اینجاها نرسد. شعرهای پرمغز می‌خواندم. آن زمان موسیقی به این صورت نبود. همزمان با خواندن یک قناری، من هم می‌خواندم و خیلی هم استقبال می‌شد.
 
 



  • paper | پرشین بلاگ | ایران بلاگ