صدایاب - سوسا وب تولز
واریز یارانه 45500تومانی برای محمد البرادعی! - سلطان شادمهرعقیلی...احسان عطارتبادکان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 94/4/17 | 3:26 صبح | نویسنده : احسان عطارتبادکان

سایت های خبری نوشتند که روحانی در کتاب خاطرات خود درباره پرونده هسته ای گفته است که احمدی نژاد در روزهای اول شروع به کار خود خطاب به روحانی گفته است: «هزینه‌های آژانس در سال چقدر است؟ همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را پرداخت می‌کنیم.»
روحانی هم گفته است من چنین کاری نمی‌کنم. اگر اصرار دارید، خودتان با البرادعی صحبت کنید.

***

بنا بر اخبار تایید نشده؛ به زودی کتاب خاطرات دیگری نیز منتشر خواهد شد که در بخش هایی از آن خواهیم خواند:

واقعا ببین قبل از ما کی ها مسئول بودن، همین کارها رو می کنن که مذاکرات اینهمه طولانی شده؛ یادم باشه ایشون رو هر چه سریع تر از کار برکنار کنم. بهش میگم یک زنگ به البرادعی بزن، نمی زنه.
دولت به این بزرگی! به این پرهزینه ای! خب یک آژانس هم به زیرمجموعه اش اضافه بشه زمین که به آسمون نمی آد، حتی می تونیم اشتغال آفرینی کنیم و چندتا شعبه هم توی داخل بزنیم. حتی می تونم دست بابک رو هم بند کنم، خیلی مادرش نگران بود، می گفت افسردگی گرفته از بیکاری.

اصلا حالا که اینطور شد خودم زنگ می زنم به البرادعی.

- سلام محمدجان؛ خوبی؟

- سلام ممنون؛ شما؟

- محمودم.

- محمود؟

- محمود دیگه؛ محمود! مگه چندتا محمود معروف در جهان داریم؟

- به جا نیاوردم

- معجزه هزاره سوم؛ شناختی؟

- آهان؛ خب از اول بگو، در خدمتم.

- شما از ساعت چنده آژانسی، شیش؟ پنج؟ چهار؟

- آره همون حدودها.

- اینهمه زحمت می کشی آخرش چقدر درآمد داری؟ کل آژانس با راننده هاش و منشی اش چند؟

- جان؟

- ببین؛ نگران آینده ات نباش؛ اگه آژانس رو واگذار کنی، ماهی 45500تومن هم ماهیانه برای تو و بچه هات واریز می کنیم بری حالش رو ببری؛ البته مراقب باش این پول با بقیه پول هات قاطی نشه، این پولی که ما می دیم قابلیت های عجیب و غریبی داره، درسته 45500تومنه، اما چندماه که پس اندازش کنی یکهو می بینی شد 3هزار میلیارد تومن!

- من نمی دونم در مورد چی صحبت می کنین؟

- ببین اگه بذاری کل هزینه های آژانس رو بدم، کلی برنامه دارم؛ اولین اقدام اینه که همه ماشین های آژانس رو مثل قطار هسته ایمون بدون ترمز و دنده عقب کنیم! اینطوری ماشین ها سریعتر به مقصد می رسند، البته شاید چندتایی شون هم با مخ برن تو در دیوار، اما به هر  حال مهم سرعت در کار هست.

- من متوجه صحبت هاتون نمی شم؛ فقط می خواستم یادآوری کنم اگه نتونید توضیحات کافی در مورد پرونده بدید مجبور میشیم قطعنامه صادر کنیم.

- قطعنامه؟

- همون کاغذی که اخیرا براتون پست کردیم.

- من فکر کردم کاغذ باطله است توش سیب زمینی پیچیدم و دادم بچه ها در راستای ساده زیستی، واسه شام سیب زمینی آب پز درست کنن.

- با این روند ما مجبور می شیم شما رو تحریم های بیشتری کنیم.

- دمت گرم؛ اینطوری کلی اشتغال آفرینی ایجاد میشه!! من بیشتر نگران بابک بودم. حالا که آژانس رو به ما واگذار نمی کنین منم این بابک رو می فرستم تحریم ها دور بزنه و واسمون نفت بفروشه!

- تحریم ها رو می خواین دور بزنین؟

- چیه؟ سوختی؟ آب رو بریز همونجایی که می سوزه.




  • paper | پرشین بلاگ | ایران بلاگ